شمشيرُ از رو بستي، چشمات يه كاسه خونه بزن تا هيچ عقده اي تو اون دلت نمونه شمشيرتو ميبوسم، بزن به قلب ساده ام تا ياد من بمونه دل به چه گرگي دادم بيا، تو راحتم كن، خسته شدم بريدم تو بازيِ كلاغ پر، بي پال و پر پريدم بزن تا زخم كاريت، اين دفعه سر واكنه يا بزنه قيدتو، يا فكر حلوا كنه ژست فداكاري رو نگير كه تكراريه زخم تو رو قلب من، بخواي نخواي كاريه نگو بخاطر من مي خواي ازم جدا شي بيچاره اون دلي كه عزيز اون تو باشي من عشق دستگرميتم، دل از همه بريده شدم اسير چنگ يه گرگ بارون ديده تو مسلك و مرامت عشق و وفا، قبيهه آخه به اشك تمساح، اشكهاي تو شبيهه خوب ميدونم يه روزي سراغمو مي گيري نگرد. بدون. بعدِ من از تنهايي مي ميري شمشيرتو نگه دار، نگي طرف عازمه يه روز واسه خودكشي، شمشير برات لازمه
0 دیدگاه

ارسال یک نظر